کتابهایی که دستخط رهبر انقلاب را یادگار دارند
چندی پیش تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «لشکر خوبان» رونمایی شد. تقریظهای ایشان در طول دو دهه گذشته یکی از ستونهای مستحکم برای سرپا نگهداشتن خیمه ادبیات متعهد، انقلاب و دفاع مقدس بوده است.
از آنجا که بخشی از افزایش کتابخوانی در کشور –خاصه بین قشر حزب اللهی- مدیون اهتمامی است که ایشان به ترویج کتابخوانی دارند و این تقریظها یکی از نمودهای این اهتمام است، در این مطلب نگاهی داریم به همه کتابهایی که مورد توجه معظم له قرار گرفته و تقریظ ایشان را بر خود یادگار دارند. برخی از این کتابها نام آشنا هستند و اسم برخی دیگر شاید چندان به گوشمان نخورده باشد. آنچه ذیل نام هر کتاب آمده بخشی از تقریظ ایشان بر آن کتاب است.
هنگ سوم
برای ما که این سوی خطه نبرد را دیده ایم، قهراً جالب است... نویسنده، البته یک نویسنده حرفه ای نبوده است. اما همین که فرصت کرده در گرفتاری جنگ، یادداشت هایی بردارد، سپس از حافظه خود کمک بگیرد و دیده ها را در دوران اسارت بر کاغذ بیاورد، بس موجب تقدیر است.
جشن حنابندان
روز و شبی چند در لحظه های پیش از خواب، در فضائی عطرآگین و مصفّا و در معراج شور و حالی که سطور و کلمات نورانی این کتاب به خواننده خود عطا می کند و...
سفر به قلهها
گزارش اول، حرفه ای و هنرمندانه، شرح کوتاهی از اولین ساعت بمباران سیانوری حلبچه، ارایه کرده است که بسیار مغتنم است، و نیز اشاره ای به وضع اسرای عراقی در پشت خط اول دارد که آنهم جالب و مهم است. گزارش کوتاه دوم از همان نویسنده است. گزارش بعدی که به زبان روزنامه ای و در سبک گزارشهای مطبوعات غربی و بتقلید از آنها نوشته شده حاوی مطلبی چندان مهم نیست، بعلاوه که گسیختگی در ذهن و نارسائی در زبان هم گاه در آن هست، ولی از این جهت که تصویری ـ گرچه مبهم ـ از کردهای اتحادیه میهنی ارائه کرده، مغتنم است. گزارش چهارم درباره حمله عراق به جنوب پس از قبول قطعنامه (تیرماه 67) و از آن جالبتر، شرح انهدام منافقین در غرب کشور و تپه حسنآباد است. گزارش خوبی است. تکیه بر بچههای جنوب (فقط) برایم مفهوم نشد هرچند ناگفته ماندن چیز مهمی در آن واقعه، برایم کاملاً مفهوم بوده و هست! گزارش آخر ـ از همان نویسنده ـ (نویسنده گزارش چهارم!) چیزی نیست جز قلمانداز یک نویسنده خوش ذوق که جز پاسخ به احساسات، هدفی از نوشتن ندارد....این گزارشها را در 18 اسفند 70 تمام کردم و نه چندان خوشحال!
خط فکه
این سندی ارزشمند از اوضاع جبهه و خوی و خصلت بسیج است،این حرف ها برای مردم دنیای مادی و ظلمانی قابل فهم و درک نیست،اگرچه سراسر هشت سال دفاع مقدس از آن پراست.نگارش روان و روشن و موشکاف این نوشته بر ارزش سندی آن می افزاید و...
پرواز شماره 22
این کتاب از جهت ارائه اطلاعاتی درباره نیوری هوایی عراق و برخی مسائل جنبی خالی از فایده نیست....اشتباه گرفتن دزفول به جای العماره نقطه شیرین و جالب داستان است.
خداحافظ کرخه
این کتاب شیرین و ساده، زندگی و احساس و جهت گیری های بسیجی را به خوبی تشریح می کند. نویسنده، که خود یک بسیجی با همه بار فرهنگی این کلمه است و... .
تیپ 83
خیلی از خواندن این کتاب محظوظ شدم، چون روحانی در این کتاب درس دین و معرفت را در خطرناکترین جاها میدهد و در آزمایشهای دشوار زندگی با مردم شریک می گردد. این طلبههای جوان و خوشروحیهاند که اگر مدارج تحصیلی را طی کنند رهبران برجستهباب انقلاب و جمهوری اسلامی خواهند شد و روحانیون پرچمدار دین زندگیساز ...
شانههای زخمی خاکریز
در این نوشته هرچه به آخر نزدیکتر می شویم، روح اخلاص و صفایی را که در آن موج می زند بیشتر حس می کنیم. من به حال خود حسرت می خورم و به این جوانان شجاع و با ایمان و فداکار غبطه می برم که...
پا به پای باران
این هر دو نوشته، گویا، پرسوز، دردمندانه و هنرمندانه است. دست این عزیزان درد نکند که درد دل غریبانه یک شهر، بلکه یک ملت را چنین پرمهر و دلسوز، روایت میکنند. تاریخ ما بعدها نهفقط خرمشهر و جوانها و پدر و مادرهای مقاوم آن را، که این دلها وجدانهای بیدار و حقجو و حقگو را نیز ستایش خواهد کرد که نگذاشتند قصة جهادی به آن عظمت در لابهلای یاوهگوییها و هرزدراییهای زمانه گم شود. درود بر بهبودیها و سرهنگیها
مدال مرخصی
این یکی از زیباترین و قویترین یادداشتهای جنگ است. متن و ترجمه هر دو قوی است. این سند، مکمل سندهایی است که از نوک قلم بسیجیان روشندل و باصفا و مظلوم و شجاع به یادگار مانده است.
زنده باد کمیل
نویسنده، فروتنانه خود را غالباً در پشت یاران شهیدش پنهان کرده است. خوشا به حال این جوانان نورانی که در یکی از استثناییترین فرصتهای الهی در تاریخ، بیشترین بهره را بردند و به مدد اراده و ایمان و فداکاری، به مدارج عالی انسانی، رسیدند. این کتاب همچنین به خاطر شیرینی زبان روایتش و طنزی که در خیلی جاها نمک نوشته کرده است.
جدال در زیویه
چندساعتی از شب و روزهای ایام مبارک شهرالله به خواندن این خاطرات گذشت.از جاها و قضایای متفاوت و در زمان های متفاوت ،و همه بی خبر از یکدیگر گفته و نوشته اند،محصول همه این خاطرات یک چیز است همه از عظمت حادثه هشت ساله دفاع مقدس و تحول شگرفی که در دل و جان و فکر و عمل جوانان این کشور پدید آورده بود،خبر می دهند و ابعاد بی نهایت این معجزه الهی تاریخ را به تقریب نشان می دهند
جنگ پابرهنهها
این انعکاس از رنجهای مردم پابرهنه است که بخصوص در مقایسه با فداکاری همین مردم، بسی جانکاه و تلخ و ناپذیرفتنی مینماید... و وقتی روح لطیف و حساس منظرهاین هر دو را به چشم دیده بلکه با آن زیسته باشد...
تپههای لاله سرخ
از این کتاب، آخرین نوشته، یعنی تپههای لاله سرخ از همه شیرینتر و دقیقتر است. نوشته شهید هم که طلوع دوباره نام گرفته، عطر شهادت و اخلاصش محسوس است... و هر سه نوشته یادبودهای با ارزش از جنگ و ایثار هشت ساله است.
جنگ خیابانی
تلخ است خواندن و شنیدن وحس کردن نومیدی ملتی پس از امیدی نزدیک ... وآنگاه مصیبتی که در مظلومیت و مغلوبیت می کشند.
یاد یاران
"در این نوشته، صفا و صداقت زیادی موج میزند. نویسنده غالبا" نقش خود را کمرنگ کرده و یاد یاران شهیدش را برجسته ساخته است. روحیه بسیجی تقریبا" با همه جوانبش در اینجا منعکس است و میشود فهمید که چگونه جوانهایی در کوره گداخته جبهه به چه گوهرهای درخشندهای تبدیل میشدهاند. ذکر خصوصیات موقعها و حادثهها و آدمها، تصویر باورنکردنی جنگ هشت ساله را تا حدود زیادی در برابر چشم آیندگان میگذارند.
یادداشتهای خرمشهر
خدا غریق رحمت کند این شهید عزیز را که در سال های منتهی به 64 یعنی در بهبوحه شور و هیجان دفاع مقدس و بسیج سراسری ملت در این راه دردمندانه،نقاط منفی را به نظر آورده و از آن نالیده و دم از غربت رهروان راه جهاد زده است.بعضی امروز گمان می کنند راه خدا غریب است یعنی حقیقت روشن اصلی را که همان حرکت عمومی در راه خیر و صلاح است در برابر واقعیت زشت کجروی های گاهگاهی و جا بجایی کمرنگ می بینند.اما این گمان همیشه بوده حتی در سال 64 و پیش از آن .... و البته چنین نگرشی در جمهوری اسلامی همیشه نادرست بوده و إن شاءالله همیشه نادرست خواهد بود
فرمانده من
من کتاب هایی را که می خوانم معمولا پشتش یادداشت یا تقریظی می نویسم؛ این کتاب را که خواندم بی اختیار پشتش بخشی از زیارت نامه را نوشتم: السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه! و....
گزارش یک بازجویی
اثر جالبی است. ابتکاری و نمونه نیز هست. توصیف های آن از طبیعت، حوادث جنگی، وضعیت های طبیعی بس زیبا است.
همپای صاعقه
این یک کتاب منبع بسیار غنی و ارزشمند است که از آن میتوان دهها کتاب و فیلمنامه و زندگینامه استخراج کرد. لحظات و حالات ثبتشده در سراسر این کتاب، همان ظرافتهای حیرتانگیزی است و ...
یادداشت های ناتمام
از این چهارنوشته، سومی را که به قلم شهید سید محمد شکری است قبلاً در جزوهی مستقل خوانده بودم. از اولی هم که به قلم شیوا و سرشار از صفای شهید سمندری است، ذکر در "حنابندان" قدمی ـ که یکی از شیواترین نوشتههای مربوط به جبهه است – رفته بود و با آن آشنائی دورادوری داشتم. آن را خواندم و حقیقتاً محظوظ شدم. خدا این هر دو شهید را در سرادق ملکوت، همنشین اولیاء فرماید. نوشتهی کمال سپاهی هم شیرین و خواندنی است هرچند آن جاذبهی دو نوشتهی دیگر را ندارد. دربارهی نوشتهی آخر هم، دو سه جمله در ابتدای آن نوشتهام. خداوند به همهشان جزای خیر بدهد.
ضربت متقابل
کتابهایی مانند «ضربت متقابل» و «همپای صاعقه» باید کتابهای رایج دست کارکنان در سطح سپاه و خانوادههایشان باشد. این کتاب نقش فرماندهان را در جنگ برجسته میکند که چگونه فرماندهان سپاه و ارتش وارد صحنه دفاع مقدس شدند و عملیاتهای موفقی را انجام دادند...وظیفه فرماندهان ترویج، نشر و عرضه این کتابها به حد کافی در جامعه است.
نونی صفر
این از جمله سندهای دقیق دوران دفاع مقدس است که باید از نویسنده آن بسیار متشکر بود.صفا و معنویت در این کتاب موج می زند.
خاکهای نرم کوشک
الان چند سالى است که کتابهایى درباره سرداران و فرماندهان جنگ باب شده و مىنویسند و بنده هم مشترى این کتابهایم و مىخوانم. با اینکه بعضى از اینها را من خودم از نزدیک مىشناختم و آنچه را هم که نوشته، روایتهاى صادقانه است - این هم حالا آدم مىتواند کم و بیش تشخیص دهد که کدام مبالغهآمیز و کدام صادقانه است - بسیار تکان دهنده است؛ آدم مىبیند این شخصیتهاى برجسته، حتّى در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمدهاند؛ این اوستا عبدالحسین برونسى، یک جوان مشهدى بنّا، که قبل از انقلاب یک بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشتهاند و من توصیه مىکنم و واقعاً دوست مىدارم شماها بخوانید. من مىترسم این کتابها اصلاً دست شماها نرسد. اسم این کتاب «خاکهاى نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده.
دسته یک
از جنگ یک تصویر باشکوه ولیکن دوری در جلو چشم همه بود، باشکوه و با عظمت. اما مثل تابلویی که در بالا گذاشته باشند و آدم از دور بخواهد به آن نگاه کند. این کتابها آمدند این ریزهکاری تابلو را کشاندهاند جلو و حالا انسان میتواند آن ها را از نزدیک ببیند. این «دسته یک» را ببینید! به هیچ وسیلهای نمیشد آن ریزه کاریهای زیبای آن تابلوی با عظمت را به کسی نشان داد جز در چنین کتابی و با چنین مصاحبههایی؛ با همین خصوصیاتی که انجام گرفته. انصافا خیلی خوب سلیقه به خرج داده و خیلی خوب کار کردهاند.
پایی که جا ماند
تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیدهام که صحنههای اسارت مردان ما را در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آنچنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد و...
فرهنگ جبهه
وقتی که جلد اول فرهنگ جبهه درآمد طبعا بطور عادی مثل بقیه منشوراتی که پیش من می آوردند نشستم آن را خواندم.این کتاب از بس مرا جذب کرد تا آخرش خواندم؛بعد دیدم این کافی نیست به خانه بردم و گفتم همه بنشینید این کتاب را بخوانید گفتم این کتاب اصلا باید در فضای خانه ها باشد و همه باید آن را همیشه داشته باشند.
دا
کتاب" دا" که حقا و انصافا کتاب بسیار خوب و قابل طرح در سطح جهانی است، مربوط به بخش کوچکی از وقایع جنگ تحمیلی است و این نشان می دهد که هشت سال دفاع مقدس دارای ظرفیت تولید هزاران کتاب بمنظور انتقال فرهنگ و ارزشهای اسلامی و انقلابی به جامعه و جهان است.
نورالدین پسر ایران
این نیز یکی از زیباترین نقاشیهای صفحه پُرکار و اعجاز گونه هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی، سنگ تمام گذاشتهاند. و...
به نقل از سایت رجا
کتاب های فوق را می توانید از فروشگاه جبهه کتاب واقع در ضلع غربی میدان مصلی تهیه نمائید.