«خندههای امپراتور» نقضیهای طنز بر اشعار فاضل نظری به فروشگاه جبهه کتاب رسید
کتاب "خندههای امپراتور" نام
اولین مجموعه شعر طنزی است که به تازگی از رضا احسان پور، شاعر، نویسنده و
طنزپرداز توسط نشر آرما منتشر شده است.او در مقدمه کتاب خود در خصوص این کتاب و خودش این گونه نوشته است:
|
«طبق معمول رضا احسانپور هستم. مرداد ماه 1364 در اصفهان به دنیا آمدم و هنوز از دنیا نرفتهام! متاسفانه لیسانس مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی اصفهان دارم. تا لحظه نگارش این سطور خوشبختانه توانستهام نویسنده (نمایشنامه/ فیلمنامه/ داستان و غیره!)، شاعر، طنزپرداز، گرافیست، روزنامهنگار، بازیگر و کارگردان تئاتر، مجری رادیو و تلویزیون و فعال در حوزه کتاب و رسانه و چیزهای دیگری باشم. (شاید اگر چیزهایی را که نیستم میگفتم کمتر جا میگرفت!) پدر و مادرم را هم خیلی دوست دارم.»
وی در جشنواره و کنگره های زیادی شرکت کرده و صاحب عناوین برتری شده که از جمله آن:
- از برگزیدگان چهارمین جشنواره طنز مکتوب 1388
- پنجمین جشنواره طنز مکتوب 1389
- کسب مقام سوم در رشته فیلمنامه طنز
- تقدیر در بخش نثر محلی
- از برگزیدگان و کاندیدای کسب مقام در اولین جشنواره وبلاگهای طنز 1389
- از برگزیدگان و کاندیدای کسب مقام در بخش فیلمنامه ششمین جشنواره طنز مکتوب 1390
- نفر برتر بخش داستان کوتاه (با موضوع تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی) هفتمین جشنواره طنز مکتوب 1391
- نفر اول سری دوم مسابقه تلویزیونی طنز "قند پهلو" 1392
وی همچنین در مقدمه کتاب خنده های امپراطور اینگونه کتابش را معرفی میکند:
« به قول معروف، مقدمه
کتابی که الان در دست شماست، یا روی میز شماست، یا دست نفر کنار دستی
شماست و شما در حال مطالعهی مقدمهی آن هستید، مجموعهی شعر طنزی است با
عنوان "خندههای امپراتور"! (که خب اصلاً نیاز به توضیح نداشت به نظرم!)
خندههای امپراتور، متشکل از 32 شعر طنز در قالب نقیضه است. ممکن است
بپرسید "نقیضه" چیست؟ نقیضه، شعری است که به تقلید از شعر دیگری با همان
وزن و ردیف و قافیه گفته شده و مبتنی بر طنز و یا حتّی زبانم لال هزل است!
(که خدا را شکر در این کتاب، شما فقط با طنز سر و کار دارید و لا غیر!)
خودمانیاش میشود اینکه اثر دوّمی، با شعر اصلی حساب شوخی دارد!
مجموعه شعر طنز "خندههای امپراتور" نقیضهی مجموعه شعر . . . که خواستم نامش فاش نشود!
این کتاب، دعوت به لبخند و تفکر است. امیدوارم از خواندن اشعار این کتاب
لذّت ببرید و اگر لذّت بردید، دعایش را به جان پدر و مادرم کنید و برای
درگذشتگانم، طلب رحمت و مغفرت داشته باشید. سپاسگزارم.»
دو شعر از کتاب:
عوضیها
وقتی جواب ضرب دو دو تا عوض شده است
باید قبول کرد که دنیا عوض شده است
معمار، خشت اوّل خود گر چه کج نهاد
دیوار، صاف رفته! ثریا عوض شده است
یک عده رو به میز فقط سجده میکنند
جای ادارهها و مصلّی عوض شده است
عاشق به فکر موی و میان است روز و شب
"آن" پیشکش! که صورت و معنا عوض شده است
حقّ طلاق با زن و مهریهها کلان...
در شهر، سالهاست که فتوا عوض شده است
بابا درون خانه و مادر اداره است
انگار جای مادر و بابا عوض شده است
امروزه شیر خشک به اطفال میدهند
تعریف بوف و به به و قاقا عوض شده است
حتّی غذای روح، غذای بدن شده است
در سفره جای قابلمه با "دا" عوض شده است
رُبّ فلان و قرعهکشیهاش و سکّههاش
با خاطرات رُبّ و مربّا عوض شده است
مردم فقط به سود و زیان فکر میکنند
اندیشهها، نتیجهی انشا عوض شده است
وجدان میان حجم تقاضای بیخودی
یا لابلای عرضهی کالا عوض شده است
دیدم که پیر میکده ساندیس میخورد!
میخانهها و مزهی میها عوض شده است
اصحاب کهف نیستم امّا به جان تو
انگار قرنهاست که اینجا عوض شده است
«حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده است»
::
یا رب ز ناخدایی و بُت بودن بشر...
بگذر که جای بنده و مولا عوض شده است
***
شرایط لازم
نه اینکه فکر کنی قصد ازدواج نداشت
نه! قصد داشت ولی چاره یا علاج نداشت
نداشت چیزی و با این وجود میدانم
به هیچ چیز بجز همسر احتیاج نداشت
حرمسرا که نه! یک زن برای او بس بود
نبود فتحعلیشاه و تخت و تاج نداشت
همیشه حسرت وضع کلاغ را میخورد
چرا که دلنگرانی ز رهن کاج نداشت
همیشه نوبت وامش نبود، زیرا او
سفارش از طرف یک "جناب" و "حاج" نداشت
نه زور داشت نه چیزی که زور میزاید!
درون جیب کُتش، هرگز اسفناج نداشت
نه راست بود و نه چپ؛ صاف صاف چون خطکش!
نمیشود که کسی بود و اعوجاج نداشت!
و با فلانی و بهمانی و پسرهایش
به هیچ صورت و ترتیب امتزاج نداشت
و بدتر از همه اینکه شبیه آقایان
درون جیب فلان شخص، شاخ و عاج نداشت
::
زبان سرخ، سرت را... چکار داری تو
به اینکه فکر کنی قصد ازدواج نداشت؟!
علاقمندان میتوانند این کتاب 80صفحه ای را از فروشگاه جبهه کتاب به آدرس فسا، ضلع غربی میدان مصلی، فروشگاه جبهه کتاب با قیمت 3500 تومان تهییه نمایند.